کانراد پس از ۵ سال عدم تماس با پدر نیک، کایل، روبرو می شود که با ضربان قلب بسیار پایین وارد چستین می شود. بیلی به بیمارش توصیه می کند که از جراحی خودداری کند، اما خانواده بیمار توصیه او را نادیده می گیرند. در همین حال، کید شجاعت پیدا می کند تا با ایان در مورد اعتیادش روبرو شود و لیلا نگران پادما می شود.